جلوی مادر با ادب می نشست و می گفت:

من رو بیشتر دوست داری یا خدا رو؟

مادر: خب معلومه ! خدا رو

- امام حسین علیه السلام رو بیشتر دوست داری یا خدا رو؟

مادر: امام حسین علیه السلام رو هم برای خدا می خوام

- پس راضی میشی من شهید بشم ، فدای امام حسین علیه السلام بشم؟

اینجوری مادرش رو راضی کرد و رفت فدای امام حسین علیه السلام شد

                                      خاطره ای از زندگی روحانی شهید مصطفی ردانی پور