همه نوجوانها و بچه ها دور سفره نشسته اند و غذا می خورند. محمدعلی نوجوان سرش را پایین انداخته و لب به غذا نمی زند. _ محمد جان! پس چرا غذا نمی خوری؟ _ چون شما حجاب ندارید و روبروی ما نشسته اید. * شهید محمد علی رجایی* منبع : کتاب « خدا که هست » نوشته مجید تولایی