شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ ده ماه بود ازش خبري نداشتيم. مادرش مي گفت« خرازي ! پاشو برو ببين چي شداين بچه ؟ زنده است ؟ مرده اسس؟» مي گفتم«کجا برم دنبالش آخه ؟ کاروزندگي دارم خانوم. جبهه که يه وجب دو وجب نيس .از کجا پيداش کنم؟» رفته بوديم نماز جمعه . حاج آقا آخر خطبه ها گفت حسين خرازي را دعا کنيد .آمدم خانه . به مادرش گفتم.گفت« حسين مارو مي گفت؟ » گفتم « چي شده که امام جمعه هم مي شناسدش؟» نمي دانستيم فرماده لشکر اصفهان است.
جرات
واو
چه آدمايي بودن ...:'(
قرار عاشقي
رتبه 0
0 برگزیده
865 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله مرداد ماه
vertical_align_top