پيام
+
شنيده ايم حسين از بيمارستان مرخص شده . برگشته. ازسنگر فرماندهي سراغش رامي گيريم. مي گويند. « رفته سنگر ديده باني.» - اومده طرف ما ؟ توي سنگر ديده باني هم نيست. چشمم ميافتد به دکل ديده باني . رفته آن بالا ؛ روي نردبان دکل. « حسين آقا ! اون بالا چي کار مي کني شما؟ » مي گويد « کريم! ببين . با يه دست تونستم چهار متر بيام بالا. دو روزه دارم تمرين مي کنم . خوبه.نه ؟»مي گويم « چي بگم والا؟»
شهيد خرازي
روزهاي تكراري
92/11/7
❀حرف دل
اللَّهُــمَّ صَـــــلِّ عَلَـــــى مُحَــــمَّدٍ و آلِ مُحَـــــمَّدٍ وعَجِّـــلْ فَرَجَـــهُمْ@};-