پيام
+
روز سوم عمليات بود. حاجي هم مي رفت خط و برمي گشت. آن روز، نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر، يك حاج آقاي روحاني آمد. به اصرار حاجي، نماز عصر را ايشان خواند.مسئله ي دوم حاج آقا تمام نشده، حاجي غش كرد و افتاد زمين. ضعف كرده بود و
روزهاي تكراري
92/11/7
قرار عاشقي
نمي توانست روي پا بايستد.سرم به دستش بود و مجبوري، گوشه ي سنگر نشسته بود. با دست ديگر بي سيم را گرفته بود و با بچه ها صحبت مي كرد؛ خبر مي گرفت و راهنمائي مي كرد. اين جا هم ول كن نبود.
شهيد همت
❀حرف دل
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عجِّل فَرَجَهُم@};-