پيام
+
يه افسر عراقي اسير شده بود و به شدت نياز به خون داشت
چند تا بچه بسيجي آستين هاشون رو بالا زده بودند تا بهش خون بدهند
اما افسر عراقي مي گفت شما فارس ها نجس هستيد ، خونتون رو نمي خوام
بچه ها هم وقتي ديدند راضي نميشه آستين ها رو پايين آوردند
شهيد مهدي باکري از راه رسيد
قضيه رو که شنيد ، خنديد و گفت:
ما انسانيم ... بعد با زور به افسر عراقي خون تزريق کرديم...
باران*
92/11/7
قرار عاشقي
رضا جان احتمالا منظور راوي آمادگي بچه ها براي اهدا خون بود و بعد از بين داوطلبين خون هر کس خورد رو تزريق کنن