شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ پاسبان جلوش رو گرفت و گفت:- كجا ميرى بچه؟ مدرسه ـاين چيه؟ كتابه
پاسبان كتاب رو گذاشت كنارشروع كرد جيب هاى محمود رو گشتن برا پيدا کردن اعلاميه
به فكرش نمى رسيد كه شايد اين كتاب هم مثل اعلاميه ممنوع باشه...
خاطره اي از زندگي سردار شهيد کاوه
❀حرف دل
اللَّهُـــمَّ صلّ عَلـــي مُحَمَّـــد وَ آلِ مُحَمّـَــد وَ عَجِّـــل فَرَجَـــهُم
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top