پيام
+
با صداي هق هق گريه اش از خواب پريدم.بعد از نماز شب، سر به سجده گذاشته بود و زار زار مي گريست.نماز شب او و گريه شبانه اش برايم تازگي نداشت، اما صداي گريه بلند او نه!بدون هيچ سؤالي، وقتي حضور من را حس کرد گفت:«شرمنده ام. از روي فرزندان شهدا شرمنده ام.از پدران پير و مادران قد خميده شهداي واحد خجالت مي کشم.بعد از هشت سال جنگ از خودم هم شرمنده ام!»
مجاورِآقا
92/11/10
قرار عاشقي
گفتم: «حتماً خواست خداست. ما بايد تسليم رضاي او باشيم.»خواستم به او آرامش بدهم، ولي به دلم برات شد که ديگر نمي آيد.
شهيد چيت سازيان
❀حرف دل
اللَّهُـــمَّ صلّ عَلـــي مُحَمَّـــد وَ آلِ مُحَمّـَــد وَ عَجِّـــل فَرَجَـــهُم