شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ يک شب وقتي ناصر مهمانم بود ، صحبت از شهادتش به ميان آمد. با هم راحت بوديم و اين حرف ها اذيتم نمي کرد. به او گفتم : « بايد قول بدهي که اگر شهيد شدي ، در سرازيري قبر بهم چشمک بزني. » گفت: « قول ميدم ، قول مردونه.» شهيد که شد ، وقتي داشتند توي قبر مي گذاشتنش ، به زحمت خودم را به بالاي سرش رساندم و
گفتم: « ناصر! مادر جان! قولت که يادت نرفته عزيز مادر ! » خدا مي داند که همان لحظه چشمانش يک بار باز و بسته شد.همه شاهد اين ماجرا بودند و صداي صلوات و تکبير ، قطعه ي 24 را پر کرد.
شهر خدا
اسم شهيد؟
قرار عاشقي
رتبه 0
0 برگزیده
866 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top