شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ از جبهه که بر مي گشت مي رفت و کار مي کرد.کارش حفر چاه براي مردم بود.دستمزدش هم مي داد به همسرش.مي گفت اين پول رو وقتي من جبهه هستم خرج کن تا محتاج کسي نشي وقتي شهيد شد آدماي غريبه زياد مي اومدند خونمون.من اونا رو نمي شناختم.مي گفتند: پسرت شب ها مي اومده خونه ي ما و بهمون
کمک مي کرده،مشکلاتمون رو حل مي کرده،ما يحتاج زندگيمون رو تامين مي کرده طوري رفتار کرده بود که من هم نفهميده بودم... مثل مولاش علي عليه السلام راوي: مادر شهيد سرمستي
تمام سعادت دنيا در گمنامي ست!!
❀حرف دل
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عجِّل فَرَجَهُم
قرار عاشقي
رتبه 0
0 برگزیده
866 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top