پيام
+
هميشه مي گفت: انشاءالله که خيره.تکه کلامش بود.يه روز غروب توي سنگر نشسته بوديم که عقرب نيشش زد.همگي کمک کرديم تا برسونيمش سنگر امداد
بازم داشت زير لب مي گفت: انشاءالله که خيره.از سنگر بيرون اومديم و رفتيم سمت امداد.هنوز چند قدمي از سنگر فاصله نگرفته بوديم که صداي خمپاره اومد
درست خورد وسط سنگرمون و هيچي ازش باقي نماند ...
هاج و واج مونده بوديم،فهميديم اون عقرب فرستاده ي خدا بود که ما رو از سنگر
شبستان نور
92/12/2
قرار عاشقي
از سنگر دور کنه.اونجا بود که به تکه کلام حبيب رسيدم.واقعاً هر چي خدا بخواهد همون ميشه
خاطره اي از زندگي شهيد حبيب الله کلهر