شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ سرهنگ بود. سرهنگ زمان شاه خدمت کرده بود . اهل نماز و دعا نبود. مصطفي راکه مي ديد؛ سلام نظامي مي داد. هر دو فرمانده بودند . مصطفي که دعا مي خواند ، مي آمد يک گوشه مي نشست. روضه خواندنش را دوست داشت. چراغ ها که خاموش مي شد، کسي کسي رانمي ديد . قنوت گرفته بود . سرش را انداخته بود پايين، گريه مي کرد. يادش رفته بود فرمانده است. بلند بلند گريه مي کرد. مي گفت « همه ي اين ها را از مصطفي دارم.»
‍*محب
92/12/4
شهيد رداني پور
قرار عاشقي
رتبه 0
0 برگزیده
866 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top