پيام
+
استخاره کرد . بد آمد . گفت« امشب عمليات نمي کنيم.» بچه ها آماده بودند . چند وقت بود که آماده بودند . حالا او ميگفت« نه» وقتي هم که مي گفت « نه » کسي روي حرفش حرف نمي زد. فردا شب دوباره استخاره کرد.بد آمد. شب سوم، عراقي ها ديدند خبري نيست، گرفتند خوابيدند. خيلي هايشان را با زير پيراهن اسير کرديم.
شهيد رداني پور
DARYAEI
92/12/5
باران اشک
جالب بود