پيام
+
يازده دوازده ساله بود و داشت با بچه ها بازي مي کرد
زن دايي صداش کرد و گفت: بيا ناهار حاضره
اومد سر سفره نشست اما دست به غذا نميزد
زن دايي با تعجب گفت: مگه گرسنه نيستي ؟ چرا نمي خوري؟!!!
همونطور که سرش پايين بود گفت: ميشه خواهش کنم چادرتون رو سرتون کنين؟
مجاورِآقا
93/7/27
قرار عاشقي
زن دايي وقتي ديد با اين سن و سال اينقدر مقيده خوشحال شد
رفت چادرش رو سرش کرد تا محمد علي راحت غذا بخوره
خاطره اي از زندگي رئيس جمهور شهيد محمد علي رجايي
منبع: کتاب سيره ي شهيد رجايي ، صفحه 34
❀حرف دل
@};- اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عجِّل فَرَجَهُم@};-