پيام
+
رگ هايش پاره پاره شده بود و خونريزي شديدي داشت.
وقتي دکتر اين مجروح را ديد به من گفت:
بيارش داخل اتاق عمل...
دکتر اشاره کرد که چادرم را در بياورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم
مجروح به سختي گوشه چادرم را گرفت و بريده بريده و به سختي گفت:
monaღ
93/7/27
قرار عاشقي
من دارم مي روم تا تو چادرت را در نياوري
ما براي اين چادر داريم مي رويم
چادرم در مشتش بود که شهيد شد...
راوي: خانم موسوي از پرستاران زمان جنگ
منبع: کتاب خانم ها حتما بخوانند ، صفحه 24
❀حرف دل
@};- اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عجِّل فَرَجَهُم@};-
مجاورِآقا
@};-