شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ زمان جنگ وقتي فرمانده نيروي زميني بود چند ماه خونه نيومده بود . يه روز ديدم در ميزنن . رفتم پشت در ، دو نفر بودند. يکيشون گفت: منزل جناب سرهنگ شيرازي همينجاست؟ دلم هري ريخت . گفتم حتما براش اتفاقي افتاده. گفت: جناب سرهنگ براتون پيغام فرستاده. بعد يه پاکتي بهم داد. اومدم تو حياط و پاکت رو باز کردم. هنوز فکر ميکردم خبر شهادتش رو برام اوردن. باز کردم ديدم يه نامه توش گذاشته با يه انگشتر عقيق.
نوشته بود: براي تشکر از زحمت هاي تو . هميشه دعات ميکنم . از خوشحالي اشک توي چشمام جمع شد. *شهيد علي صياد شيرازي* منبع : خدا ميخواست زنده بماني ص8
قرار عاشقي
رتبه 0
0 برگزیده
866 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top