قرار عاشقی
Slide 1 Slide 2
منوی اصلی
  • صفحه اصلی
  • پست الکترونیک
  • آرشیو وبلاگ
  • پیام رسان
  • آر اس اس
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان
  • هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
  • گل رازقی
  • خسته عشق
  • ان سالهای دوست داشتنی
  • دارالقرآن الکریم صادق آل محمدص حسن آباد جر قویه علیا
  • عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
  • بلوچستان
  • دخترک خنده رو :)
  • آسمون آبی چهاربرج
  • لباس شخصی
  • نارنجک
  • سه ثانیه سکوت
  • نگارستان خیال
  • جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
  • وبلاگ شخصی حامد ذوالفقاری
  • طب سنتی@
  • سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
  • سخن آشنا
  • اکبر پایندان
  • ســـــــــاده دل
  • پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
  • ..:.:.سانازیا..:.:.
  • ||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
  • موسسه (کانون) فرهنگی هنری قرآن و عترت حسن آباد جرقویه علیا
  • صراط مستقیم
  • *نهانخانه جان*
  • ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
  • مجاورِآقا
  • طراوت باران
  • تنهایی......!!!!!!
  • سارا احمدی
  • همه چیز از همه جا از همه کس
  • بادصبا
  • هدهد
  • شهادت به روز
  • ارمغان تنهایی
  • دلتنگ احساس تو
  • ابـــــــــــرار
  • محمدمبین احسانی نیا
  • کوثر ولایت
  • خاطرات و دل نوشته های دو عاشق
  • *×*عاشقانه ای برای تو*×*
  • پرستاری 91
  • شبیر
  • مرام و معرفت
  • من.تو.خدا
  • سه قدم مانده به....
  • rezahosni
  • خدمات کامپیوتری ولیعصر (عج) روستای باغ آسیا
  • بابای آسمانی...
  • اسیرعشق
  • ارواحنا فداک یا زینب
  • خادمین فاطمه سلام الله علیها ،جیرفت
  • دلنوشته های من
  • ❤ღمشکات نور الله ღ❤
  • دار funny....
  • در محضر خدا
  • پسران علوی - دختران فاطمی
  • جون عزیزت بیاتو...
  • sajadb.tk
  • گل خشک
  • نت سرای الماس
  • اس ام اس
  • دهکده کوچک ما
  • I AM WHAT I AM
  • من،منم.من مثل هیچکس نیستم
  • Tarranome Ziba
  • دلنوشته ها
  • غزلیات محسن نصیری(هامون)
  • جبهه وولایت
  • Sange Sabor
  • ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
  • Hunter
  • نوشته های دختر تنها و ساده و عاشق
  • آتیه سازان اهواز
  • دهکده علم و فناوری
  • روزگار یاسی خانووووووووووم
  • مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
  • من ودنیا
  • ♥تاریکی♡
  • طوبای محبت
  • دوستانه
  • پایتخت دلها
  • « « عاشقی » »
  • هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
  • نیلوفر مرداب
  • واژه های باران
  • تینا!!!!
  • نقاشی های الیکا یحیایی
  • pink love
  • ღஜღمطالب و عکس های جالب و زیبا و دیدنی
  • ماوای رهگذر
  • وبلاگ هر پسر شلوغ
  • صندلی داغ
  • دل نوشته های یک دیلامی
  • خیارج سرای من است
  • منتظران مهدی(عج)
  • yas
  • یک عاشقانه ی ساده برای من......
  • mehrabani
  • خنده بازار وغیره!!!
  • ایه های بارانی
  • مشق عشق ناز
  • باشگاه پرواز
  • عمو همه چی دان
  • عاشقانه های دنیای ما
  • خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا
  • حسرت پرواز
  • دنیاى سفید
  • دخترونه
  • esoesmusic
  • حجاب گوهر ناب
  • عقرب سمی.........
  • تشنه دیدار
  • قلبی خسته ازتپیدن
  • مهدویت
  • دل شکسته
  • ایرانی
  • daneshjooye bikar
  • نشریه ی دوستی
  • خیلی دخترونه
  • مجله اینترنتی
  • .....میلاد مرگ عشق.....
  • خانه تنهایی
  • راههای کسب درامد از اینترنت
  • دل گویه های فطرسی
  • معماری نوین
  • قـَـــروقاطــــــــی
  • شهدای کوهسرخ(مکی)
  • نشریه ی دوستی
  • سنگر بندگی
  • فروشگاه گل آمیتیس - حسن آباد جرقویه اصفهان
  • ♥ ✖فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی✖ ♥
  • خاص
  • عاشقانه
  • bakhtiyari20
  • پایگاه جامع عاشورا
  • ابزار و قالب وبلاگ

ویرایش
نویسندگان
  • رمیصا(6)
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 81229
تعداد کل یاد داشت ها : 82
آخرین بازدید : 04/3/17    ساعت : 11:48 ع
درباره
فاطمی[866]

اینجا قرارمان باشهداست، قرارمان زنده نگهداشتن یاد شهداست، به امید ادامه دادن راهشان،اگر دلتان بارانی شد برای ما هم دعا کنید
ویرایش
جستجو
مطالب پیشین
  • شهید مهدی رجب بیگی
  • شهید تورجی زاده
  • شهید عباس بابایی
  • شهید سید مجتبی علمدار...
  • شهید محمد زمان ولی پور
  • شهید سید علی دوامی
  • هر چه خدا بخواهد همان می شود
  • هوشیاری
  • شهید مجید پازوکی
  • غیرت

  • عناوین مطالب[87]
آرشیو مطالب
  • دی 92[6]
  • بهمن 92[54]
  • اردیبهشت 93[1]
  • خرداد 93[8]
  • آبان 93[7]

ویرایش
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ

ویرایش
امکانات دیگر


اوقات شرعی

کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
شهید سید علی دوامی

نظرات نظر بدهید






توسط : رمیصا تاریخ : سه شنبه 94/2/29
       مطلب قبلی : هر چه خدا بخواهد همان می شود



پیامهای عمومی ارسال شده

+ وقتی محمد شکری شهید شد، هنگام دفنش، سید احمد او را داخل قبر گذاشت و به او گفت: « قبل از اینکه چهلمت برسه، میام پیشت! » او گفته بود که من شنبه شهید می شوم و دوشنبه جنازه ام را می آورند.همان هم شد. جنازه او را روز دوشنبه مقارن با چهلم محمد شکری آوردند. *شهید سید احمد پلارک* منبع : خاطره ای از زندگی شهید سید احمد پلارک منبع: کتاب پلارک

+ بابایی،‌اگه پسر خوبی باشی،‌ امشب به دنیا می‌آی. وگرنه،‌ من همه‌ش توی منطقه نگرانم. تا این را گفت،‌ حالم بد شد. دکمه‌های لباسش را یکی در میان بست. مهدی را به یکی از همسایه‌ها سپرد و رفتیم بیمارستان. توی راه بیش‌تر از من بی‌تابی می‌کرد. مصطفی که به دنیا آمد،‌ شبانه از بیمارستان آمدم خانه. دلم نیامد حالا که ابراهیم یک شب خانه است، بیمارستان بمانم. از اتاق آمد بیرون.

+ چند تا از بچه ها، کنار آب جمع شده بودند. یکیشان، براى تفریح; تیراندازى مى کرد توى آب. زین الدین سر رسید و گفت «این تیرها، بیت الماله. حرومش نکنین.» جواب داد «به شما چه؟» و با دست هُلش داد. زین الدین که رفت، صادقى آمد و پرسید «چى شده؟» بعد گفت «مى دونى کى رو هُل دادى اخوى؟» دویده بود دنبالش براى عذرخواهى که جوابش را داده بود «مهم نیس. من فقط نهی از منکر کردم. گوش کردن و نکردنش دیگه با خودته.»

+ او با بیش از 2500 ساعت بالاترین ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت و با بیش از 40 بار سانحه و بیش از 300 مورد اصابت گلوله بر هلیکوپترش باز هم سرسختانه جنگید... *شهید علی اکبر شیرودی* منبع : منبع : سایت آوینی

+ تانک های عراقی داشتند بچه ها را محاصره می کردند. وضع آن قدر خراب بود که نیروها به جای فرمانده لشکر مستقیما به حسن بی سیم می زدند.حسن به فرماندشون گفت: همین الان راه می افتی، میری طرف نیروهات ، یا شهید می شی یا با اونا برمی گردی. خیلی تند و محکم می گفت: اگه نری باهات برخورد می کنم . به همه ی فرماده ها هم می گی آرپی جی بردارند مقاومت کنن. فرمانده زنده ای که نیروهاش نباشن نمی خوام.

+ زودتر از هر روز آمد خانه؛‌ اخمو و دمق. می‌گفت دیگر برنمی‌گردد سر کار، به آن میوه‌فروشی. آخر اوستا سرش داد زده بود. خم شد صورتش را بوسید و آهسته صداش کرد. ابراهیم بیدار شد،‌ نشست. اوستا آمده بود هرطور شده، ناراحتی آن روز را از دل او درآورد و بَرش گرداند سر کار. اوستا می‌گفت «صد بار این بچه را امتحان کردم؛‌ پول زیر شیشه‌ی میز گذاشتم،‌توی دخل دم دست گذاشتم.

+ عملیات کربلاى پنج بود. در یک کانال پناه گرفته بودیم و فاصله ما با عراقى ها کم تر از 200 متر بود. *شهید حمید باقرى* بالاى کانال ایستاده بود. صدایش زدیم حمید بیا داخل کانال . این جا امن تر است .ممکن است هدف قرار بگیرى . او در جواب گفت : هر چه خدا بخواهد همان مى شود بعد از چند دقیقه او آمد پایین و در پشت کانال مشغول نماز شد. در همین حین خمپاره ای کنارش خورد و به شهادت رسید.

+ ظرف های شام، دو تا بشقاب و لیوان بود و یک قابلمه. رفتم سر ظرف شویی. گفت«انتخاب کن. یا تو بشور من آب بکشم، یا من می شورم تو آب بکش.» گفتم «مگه چقدر ظرف هست؟» گفت «هرچی که هس. انتخاب کن.» شهید مهدی زین الدین منبع : کتاب زین الدین

+ یک سنگر با سقف کوتاه داشتیم . لطیفه ما در این سنگر این بود که مواظب باش موقعى که از رکوع بر مى خیزى آخ نگویى که نمازت باطل شود؛ چون آن قدر جا تنگ بود و سقف کوتاه بود به زحمت و با مشقت نماز مى خواندیم و ممکن بود در اثر درد گرفتن کمر هنگام برخاستن بگوییم آخ کمرم منبع : نماز عشق - راوی: علی اکبر قاسمی

+ «اقا مصطفی ! شما فرمان ده ای، نباید بری جلو. خطر داره .» عصبانی شد.اخمهایش را کرد توی هم.بلند شد و رفت. یکی از بچه ها از بالای تپه می آمد پایین . هنوز ریشش در نیامده بود از فرق سر تا نوک پایش خاکی بود.رنگ به صورت نداشت. مصطفی از پایین تپه نگاهش می گرد.خجالت می کشید ، سرش را انداخته بود پایین.میگفت « فرمانده کیه ؟ فرمانده اینه که همه ی جوونی و زندگیش رو برداشته اومده این جا.» شهید مصطفی ردانی پور


[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]
[ Designed By Ashoora.ir ]